۰

از خیمه لویه جرگه تا خیمه شب بازی متقلبان

محمد‌نادر اخباري
سه شنبه ۱۱ سنبله ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۲۶
آن زمان که تیم اصلاحات و همگرایی، به جای تکیه بر پشتوانه عظیم مردمی، به دلالان حکومتی و واسطه های خارجی روی خوش نشان داد، آب سردی بر تب عدالتجویی و حق طلبی ملت ریخته شد. از پایان سخنرانی داکتر عبدالله در خیمه لویه جرگه بود که گویی مسیر تیم اصلاحات و همگرایی، با خط شفاف آرمان های یک ملت زاویه پیدا کرد.
از خیمه لویه جرگه تا خیمه شب بازی متقلبان

نمایشی که در جریان است، "انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۳" نام دارد و پرده ای که هم اکنون شاهد آن هستیم، پرده "تفتیش آراء" است.
روی پوستر این نمایش نگاشته اند که نویسندگی، کارگردانی و بازیگردانی نمایش را ارگ ریاست جمهوری قبول زحمت فرموده است.
صحنه آرای نمایش، کمیسیون مؤکداً مستقل انتخابات است.
برای بازیگر نقش اصلی، داشتن چهره ای شاد و خندان و توانایی تغییر لحظه به لحظه حرکات الزامی بوده، از این رو، تیم تحول و تداوم را برای ایفای نقش اول برگزیده اند.
نقش های مکمِّل و کمکی را خارجی ها بهتر اجرا می کنند، چرا که دستشان در همه حرکات و امور باز است.
تاریخ اجرای تمرینی، دور اول انتخابات و تاریخ اجرای اصلی آن، از روز برگزاری دور دوم به بعد و به هر مدت که ارگ بخواهد اعلام شده است.
این نمایش در ژانر کمدی-تراژیک اجراء می گردد.
البته در گوشه ای از پوستر با حروف ریز نوشته شده که برای تیم اصلاحات و همگرایی نیز نقشی بسیار فرعی در نظر گرفته شده، مشروط به آنکه تا آخرین شب اجراء مشارکت کنند... .

برای هر انسان آزاداندیشی که نه در صورت، بلکه در باطن، فارغ از هرگونه تعلق و وابستگی به یک مسلک ایدئولوژیک یا مطلق گرایانه باشد و خود را مقید به تغذیه از یک آبشخور فکری صرف نداند، ظلمی که بر داکتر عبدالله رفت قابل انکار نیست.
پس از دور اول انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۳ و در پی آشکار شدن پیشگامی معنادار داکتر عبدالله بر رقیب اصلی، کمتر آگاه سیاسی مستقل و منصف داخلی یا خارجی بود که جرأت کتمان واقعیات اجتماعی-سیاسی افغانستان را به خود بدهد و بر جایگاه عبدالله در قلوب افغانستانیها چشم بپوشد، که اگر چنین می کرد، بستن اتهام وابستگی، ابتلای به اوهام و هذیان یا فقدان بینش سیاسی بر او، دور از انصاف نبود.

آنهایی که می دانستند
شکی نیست که هیچ یک از ما توان "غیب دانی" و "پیشگویی" نداریم. آن دلسوزانی هم که پیش از برگزاری دور دوم انتخابات، هشدار "تنها رقیب عبدالله، تقلب است" یا صورت متکثر آن، یعنی "رقبای عبدالله، تقلب اند و تقلب اند و تقلب" را سر دادند، نه دانای از غیب بودند و نه پیشگو. آنها با دیدی گذشته نگر (Retrospective) ، ثابت شده هایی را از گذشته استخراج کردند و از طریق قیاس آن معلومات قطعی گذشته با عناصر زمان حال*، به استنتاجاتی در خصوص امور آتی دست یافتند و از این رهگذر، "متغیرهای نامعلوم آینده" را به "ثابت شده های نسبی پیش از وقوع" نزدیک ساختند.

مجموعه ای از "لازم"ها که "کافی" نبودند
تیم اصلاحات و همگرایی در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات، عناصر "لازم" را در اختیار داشت: یک نامزد شناخته شده ی مردمی با یک سبقه فردی و شخصیتی سالم و یک سابقه اجتماعی-سیاسی ریشه دار و رفیع (به ویژه با دو نقطه عطف، در دوره جهاد و نیز منصب دیپلماتیک در وزارت امور خارجه). اگر پیشگامی ۱۳.۵ درصدی داکتر عبدالله در دور اول را نیز به این موارد بیافزاییم، اجزای "لازم" تقریبا تکمیل می شوند.
در مقابل، آنچه فقدان آن علی الخصوص پس از روز انتخابات (دور دوم) نمایان شد، عدم "کفایت" آن مجموعه از پیش نیازها بود. هر روز هم که از پی روز قبل می گذشت، کسری این کفایت بیشتر احساس می شد.
این نقصان تیم اصلاحات و همگرایی، ناشی از خلأ نگرش "گذشته نگر" در پس زمینه ذهن تصمیم گیرندگان این تیم است. تیم اصلاحات، نظام تصمیم سازی اش را بر یک بینش آینده نگر (Prospective) استوار ساخته است. از همین روست که این تیم در اثر ساعتی مذاکره با جان کری یا با رسیدن یک پیام چندجمله ای از فلان مقام بین المللی، تمامی گذشته ها و هرآنچه از متقلبان سر زده بود را به یکباره فراموش می کرد و توسط مجموعه تقلب کاران و حامیانشان، در جهت اطاله زمان به سمت آینده پیش رانده می شد.

فرصت هایی که سوختند
در این مجال، اجمالاً به برخی فرصت سوزی های تیم اصلاحات و همگرایی با رویکردی اتیولوژیک و آسیب شناختی می پردازیم:
۱) وقوع تقلب هایی به این گستردگی (در بُعد کمی) و با این عمق (در بُعد کیفی)، موضوعی نبود که دفعتاً صورت گرفته باشد. بسیاری پیشتر در خصوص برنامه ریزی ها و طراحی های وسیع برای تقلب، هشدار داده بودند.
۲) انجام یک پژوهش دقیق آماری روی چیدمان قومیتی ضابطین انتخاباتی و اعضای مؤثر کمیسیون مستقل انتخابات و یک بررسی گذشته نگر از گرایشات و علقه های سیاسی آنها، می توانست بالقوه هایی که اکنون به فعل درآمده اند را آشکار سازد. لازم بود که پیش از انتخابات، به این آرایش مجریان انتخابات اعتراض می شد و لازم بود که در خصوص این سنگربندی حاکمیتی، آشکارا اطلاع رسانی صورت می گرفت.
۳) اگر از قاعده انتخاباتی "هر صندوق، یک ناظر" پیروی می شد و ناظرین آگاه از طرف تیم اصلاحات و همگرایی در کنار هر صندوق در سطح کشور قرار می گرفتند، تابع احتمالاتی "پرواربندی گوسفندان" و "لاغر بردن و چاق برگرداندن صندوق ها"، به سمت صفر میل می کرد.
۴) با وجود ارسال گزارش های مکرر مبنی بر وقوع تقلب های گسترده به شورای رهبری اصلاحات و همگرایی در روز انتخابات، اطلاع رسانی ضعیف و مختصر این تیم بیشتر بر وجه تخلف –و نه تقلب- تمرکز داشت. شاید شورای رهبری اصلاحات، این ضعف خود را با نیّت خودداری از آشفته سازی فضای اجتماعی روز انتخابات توجیه کند. اما اصل شفافیت و واقع بینی در اطلاع رسانی، زمان و مکان نمی شناسد. جالب آنکه اولین صدای بلند و رسانه ای "این تقلب است"، نه از سوی تیم اصلاحات و همگرایی، که از ژنرال ظاهر فرمانده پلیس کابل به گوش همگان رسید. این ژنرال ظاهر ظاهر و نیروهای تحت امرش بودند که در مقابل قلدری های ضیاءالحق امرخیل سینه سپر کردند و پرده از بخش بزرگی از مافیای تقلب کنار زدند.
۵) تیم اصلاحات و همگرایی پس از روز انتخابات (دور دوم) نیز کارت های بسیاری برای روکردن در اختیار داشت که متأسفانه با فرصت سوزی، عملاً هیچ بهره ای از آنها نبرد. وجود هر یک از این فرصت ها به تنهایی کافی بود تا روند منحط یک انتخابات دروغین، معکوس گردد. اگر نه رئیس دبیرخانه کمیسیون مستقل(!) انتخابات، که فقط یک کارمند رده میانی کمیسیون، نه چندین کامیون که تنها یک موتر سواری را بدون ضابطه از موادخام و حیاتی انتخاباتی پر می کرد و بدون نظارت آشکار به مقصدی نامعلوم منتقل می نمود، همین کافی بود تا کل روند انتخابات چنان زیر سؤال رود که دیگر به مرحله شمارش اولیه آراء هم وارد نشود. چه رسد به بازشماری و تفتیش و ابطال و بازشماری مجدد و تفتیش ویژه و ... .
حال اگر افشاء و انتشار فایل های صوتی جناب امرخیل، فایل های صوتی و تصویری پرکردن صندوق ها توسط سربازان، فایل های صوتی فرمایشات جناب خلیلی (معاون رئیس جمهور) و اسناد تازه منتشره تیم اصلاحات را نیز به مورد مؤسسه حمل و نقل آرای جناب امرخیل اضافه کنیم، به این نتیجه می رسیم که روند روزمره تفتیش آراء، کنفرانس های رسانه ای هر روزه نورمحمد نور، گزارش های جناب نورستانی، جلسات بررسی و ابطال به ریاست جناب هوتکی، قیل و قال های سالن تفتیش آراء، اظهارنظرهای سطحی مقامات ملل متحد و ... ، همه و همه پرده های نمایش طنزی شرم آور هستند که تاریخ دموکراسی جهان به خود ندیده است.
۶) مردم سرخورده از انتخابات ۱۳۸۸ که با تشویق بزرگان، به رأی دادن و مشارکت در انتخابات اقناع شدند و اکثرشان با هزاران امید و آرزو، به کاندیدای محبوبشان داکتر عبدالله رأی دادند، نیروی عظیمی بودند که توان درهم شکستن هر سدی از دسائس و توطئه ها را داشتند. همان تظاهرات مدنی ده ها هزار نفری ششم سرطان و اجتماع هواداران معترض در خیمه لویه جرگه بود که دیوار سرسخت انکار حاکمیت را فرو ریخت و آنان را وادار به مذاکره و پذیرش روند تفتیش نمود.
تیم اصلاحات و همگرایی، هنوز هم مورد حمایت مردانی صدیق و وفادار همچون عطامحمد نور، والی سرشناس بلخ است. راهبرانی که همواره توان بسیج عموم برای یک حرکت حق طلبانه مدنی را دارا می باشند.
۷) آن زمان که تیم اصلاحات و همگرایی، به جای تکیه بر پشتوانه عظیم مردمی، به دلالان حکومتی و واسطه های خارجی روی خوش نشان داد، آب سردی بر تب عدالتجویی و حق طلبی ملت ریخته شد. از پایان سخنرانی داکتر عبدالله در خیمه لویه جرگه بود که گویی مسیر تیم اصلاحات و همگرایی، با خط شفاف آرمان های یک ملت زاویه پیدا کرد.
این انحراف، با قدم نهادن داکتر عبدالله به دام رنگین جان کری و جامعه به اصطلاح جهانی و از همه بدتر، با پذیرش میانجیگری ارگ، بازتر و نمودارتر شد. مذاکرات فرسایشی دو نامزد نیز چاهی بود که در پی چاله قبلی، جلوی پای تیم اصلاحات و همگرایی حفر شده بود تا بدین وسیله، ته مانده توان این تیم، مصروف چانه زنی های بی حاصل گردد و شور و حرارت پشتیبانی مردمی را به سرمای خستگی مردم مبدل سازد.
همزمان رئیس جمهور کرزی نیز با اعلام و اصرار مکرر بر ضرب الاجلش برای اعلام نتیجه، بر تشویش و خستگی اذهان مردم افزود.
مجموعه این عوامل، مقدمات بستن هرچه سریع تر ابتدا و انتهای نمایش تفتیش را برای کمیسیون انتخابات، فراهم ساختند.

سخن آخر
اکنون به نظر می رسد تیم اصلاحات و همگرایی، نمایشنامه کمدی-تراژیک انتخابات را برای یک بار هم که شده، تا به آخر خوانده است. ظاهرا این تیم چنین نتیجه گرفته که سرچشمه واقعی و برحق قدرت، مردم هستند و پیش بردن پنهانی و زیرپوستی مذاکرات زیر چتر جامعه جهانی، راه به جایی نمی برد. از همین روست که این تیم با اعلام ضرب الاجل اخیر و تهدید به خروج کامل، دوباره به مردم روی کرده است.
اما پرسش این است که آیا این مردم، همان مردم استوار خیمه لویه جرگه هستند و یا از خیمه شب بازی انتخابات به ستوه آمده اند و فقط یک "رئیس جمهور جدید" می خواهند، هر که باشد.
==
*منظور از زمان حال، زمان حال عرفی است. وگرنه زمان حال در علوم طبیعی مدرن بی معناست.
محمدنادر اخباری؛ روزنامه نگار و پژوهشگر
ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


Belgium
صدسال تقلب قوم پرستی قبیله گرایی و حمایت از انتحار و انفجار برای ماندن در قدرت بس است. اگر نوبت هم باشد نوبت دیگر قوم ها است بیایید به نوبت حکومت کنید این بی سابقه است که تمامی مقام ها کمیسیونی که باید بی طرف باشد از رئیس تا معاونین آن از یک قوم از یک حزب باشد خود این کار تقلب است شرم تاریخ بر کسانی که صدسال در قدرت بوده اند نتیجه کار خود خجالت نمیکشد
موحب میهنی
مبارز
United States
هرکس زیاد از تقلب حرف میزند خودش متقلب درجه اول است واین کار هم داکتر عبدالله میکرد وحال معلوم شد که عبدالله متقلب است چون میگفت یا ارگ یا مرگ گذشته از این عبدالله هم یکی از جا نیان جنگ پس از پیروزی مجا هدین افغان بر شوروی بود وقطعا جز عده محدودی که در کنارش بودند ملت از گذشته سیاه وپرافتخار فاسدبودنس ونوکر بودنش باخبر بودند پس هیچ شانسی برای یک غلام ونوکر در نزدی مردم وجود ندارد اگر ده دفعه دیگر هم اورا کاندید کنید با اکثریت ارا ناکام خواهد شد
پربازدیدترین